20 روش فعال یاددهی و یادگیری برای جغرافی وتاریخ پایه ی۰چهارم

جغرافی درس اول  روش تدریس: پرسشنامه موضوع درس: محیط زندگی ما اهداف کلی: محیط زندگی ما اهداف جزئی: 1.      شناخت درباره ی محیط زندگی خود 2. .........

ادامه مطلب ...

واجگونه های زبان فارسی در چارچوب نظریه واج شناسی تولیدی

چکیده :

در این مقاله نظام واجگونه های زبان فارسی در چارچوب نظریه واج شناسی تولیدی تجزیه و تحلیل می شود. برای این منظور، "بستارهای تولیدی" به عنوان واحدهای کمینه تجزیه و تحلیل واجی تعریف می شوند. بستارهای تولیدی، الگوهای گرفتگی در جهاز صوتی هستند که چون برخلاف مشخصه های تمایز دهنده ذاتا زمان مند هستند، با ترکیب غیر خطی خود در فضای زمانی مکانی، واج ها و واجگونه های زبان را سازماندهی می کنند. تعداد 64 کلمه فارسی برای مطالعه بعضی از واجگونه های زبان در بافت CC انتخاب شدند. نگارنده با استفاده از دستگاه الکتروپالاتوگراف و نصب کام مصنوعی در دهان خود، کلمات را تولید کرد و علامت صوتی کلمات و قالب های حرکت زبان در دهان را بدست آورد. سرانجام قواعد همپوشی بستارهای زبان فارسی در چارچوب واج شناسی تولیدی برای واجگونه ها بدست آمدند.

واژه های کلیدی : واجگونه، واج شناسی تولیدی، بستار تولیدی، الکتروپالاتوگراف، شاخص بستاری، همزمانی، همپوشی.

مقدمه :

نظریه واجگونه های زبان در چارچوب واج شناسی ساختاری مطرح شده است. بر این اساس سطح واجی و آوایی زبان یک سطح بینابینی به نام سطح واجگونه ای وجود دارد که از رهگذر آن واج های زبان به آواهای گفتار نگاشته می شوند، یا تظاهر آوایی پیدا می کنند. همچنین هر واج خانواده ای از صداهای شبیه به هم است که در توزیع تکمیلی یکدیگرند. این صداهای شبیه به هم از رهگذر واجگونه های زبان بازنمایی می شوند. سطح واجگونه ای در واج شنای زایشی نیز به گونه خاصی حفظ شده است. اما در واج شناسی تولیدی، سطح واجگونه ای در سطح واجی مستتر است، به عبارت دیگر، این واج شناسی به سطح مستقلی بنام سطح واجگونه ای قائل نیست.

واج شناسی تولیدی یکی از واج شناسی هایی است که کاترین برومان و لویی گلداشتاین استادان زبان شناسی دانشگاه ییل در آمریکا، با تحقیقات خود در آزمایشگاه های هاسکینز مطرح کردند. واج شناسی تولیدی خارج از سنت دستور زایشی طرح شده است. دو وجه تمایز کننده واج شناسی تولیدی از واج شناسی زایشی عبارتند از: کوچکترین واحد تحلیل واجی و رابطه بین واج شناسی و آواشناسی.

در واج شناسی زایشی کوچکترین واحد واجی مشخصه های تمایز دهنده هستند که متناظر با عناصر مستقل و قابل کنترل تولید یا درک گفتار هستند(چامسکی وهله، 1968، ص 298). به عنوان مثال چون "لب ها" در تولید گفتار می توانند مستقل از سایر اندام های گویایی عمل کنند، بنابراین یک مشخصه واجی به نام [لبی] وجود دارد که می تواند در زبان ها نقش تمایز دهنده داشته باشد. و چون "نرمکام" در تولید گفتار می تواند مستقل از سایر اندام های گویایی عمل کند و راه جریان عبور هوا را حفره بینی مسدود کند، بنابراین یک مشخصه واجی به نام [خیشومی] وجود دارد که می تواند در زبان ها نقش تمایز دهنده داشته باشد.

علاوه بر آن هر مشخصه تمایز دهنده بر روی یک مقایس فیزیکی تعریف می شود که دو مقدار (ارزش) دارد: صفر یا یک (چامسکی وهله، 1968، ص 299). مقدار صفرِ مشخصه به معنی

عدم حضور مشخصه در یک واحد واجی است. به ازای هر مشخصه تمایز دهنده واجی یک مشخصه آوایی وجود دارد که بر روی همان مقیاس فیزیکی تعریف می شود. با این تفاوت که علاوه بر مقادیر صفر و یک، مقادیر دیگری را نیز می پذیرد (چامسکی و هله، 1968، ص 298)

همچنین در واج شناسی زایشی، رابطه بین سطح واجی و آوایی از رهگذر قوعد واجی زبان تعریف می شود: یعنی قواعد واجی خاص هر زبان مقادیر صفر و یک مشخصه ها را به مقادیر مشخصی در سطح آوایی می نگاراند. بنابراین اگر چه مشخصه های واجی و آوایی روی یک مقیاس فیزیکی واحد تعریف می شوند، اما در دو سطح کاملاً مجزا از هم قرار دارند و از رهگذر قواعد واجی به یکدیگر تبدیل می شوند. به عبارت دیگر بین سطح واجی و آوایی یک سطح بینابینی وجود دارد.

اما در واج شناسی تولیدی، کوچکترین واحد واجی "بستار تولیدی" است که متناظر با گروهی از اندام های گویایی است که با عملکرد خود یک نوع گرفتگی (تولید) را در جهاز صوتی آغاز و به پایان می رسانند (زیگا، 1997، ص 228) . بنابراین آنچه که در تعریف یک بستار تولیدی اهمیت دارد این است که گروهی از اندام های گویایی مستقل از سایر اندام ها یک نوع تولید آوایی را در نقطه ای از جهاز صوتی بوجود می آورند. به عنوان مثال لب بالا، لب پایین و آرواره به عنوان اندام های گویایی با عملکرد همزمان خود می توانند بستار تولیدی [بست لبی] یا [سایش لبی [را در جهاز صوتی بوجود آورند. در حالی که تیغه زبان، بدنه زبان و آرواره به عنوان اندام های گویایی با عملکرد همزمان خود می توانند بستار تولیدی [بست لثوی] یا [سایش لثوی] را در جهاز صوتی بوجود آورند. همچنین بستار تولیدی یک واحد واجی زمان مند است زیرا در واحد زمان اتفاق می افتد. بنابراین هر بستار تولیدی در سه مرحله وقوع قابل تجزیه و تحلیل است: آغازه فعالیت، اوج فعالیت و پایانه فعالیت. آغازه فعالیت متناظر با شروع فعالیت اندام های گویایی برای ایجاد بستار تولیدی است. اوج فعالیت متناظر با حداکثر میزان جابجایی اندام های گویای در جریان تولید است. پایانه فعالیت متناظر با حداکثر میزان جدایی اندام های گویایی از اوج فعالیت است. اگر چه بستارهای تولیدی ،

واحدهای پیوسته زمان مند هستند اما در سطح واجی گسسته و به صورت های متعددی که نشان خواهیم داد، نقش تمایزدهندگی را ایفا می کنند.

در واج شناسی تولیدی، چون کوچکترین واحدهای تحلیل واجی ذاتا تولیدی و فیزیکی است، بنابراین سطح واجی و سطح آوایی یکسان هستند و برای گذر از واج شناسی به آواشناسی نیازی به یک سطح بینابینی وجود ندارد. بستارهای تولیدی در سطح واجی عناصر انتزاعی و گسسته زبان و در سطح آوایی عناصر فیزیکی و پیوسته گفتار هستند. به عبارت دیگر، آرایش بستارهای تولیدی در لایه های مختلف، برای هر واژه یک زبان خاص به گونه ای است که تظاهر آوایی واژه در گفتار پیوسته نتیجه طبیعی این آرایش واجی است. بنابراین نیازی به طرح قواعد واجی برای نگاشت واژه های زبان به سطح آوایی نیست.

تا اینجا باید متوجه دو تفاوت اساسی بین مشخصه های تمایز دهنده در واج شناسی زایشی و بستارهای تولیدی در واج شناسی تولیدی شده باشیم:

1) مشخصه های تمایز دهنده ذاتا تولیدی و زمان مند نیستند، ولی بستارهای تولیدی ذاتا تولیدی و زمان مند هستند

2) مشخصه های تمایز دهنده برای محل گرفتگی متمایز از مشخصه های تمایز دهنده برای میزان گرفتگی (نحوه تولید) هستند. به عنوان مثال مشخصه [لبی [برای محل گرفتگی و مشخصه [پیوسته] برای نحوه تولید طرح شده است. بنابراین در واج شناسی زایشی محل و نحوه تولید برای /b/ با دو مشخصه [+لبی] و [-پیوسته [مشخص می شود. اما محل گرفتگی و میزان گرفتگی به طور یکجا در هر بستار تولیدی حضور دارند. مثلاً /b/ با بستار [بست لبی] مشخص می شود. این دو رویکرد دو پیش بینی متفاوت برای ساخت واجی زبان به دست می دهند.

در بخش دوم مقاله به توصیف ساخت بستاری در نظام آوایی زبان فارسی می پردازیم. در بخش سوم به معرفی کام نگار الکترونیکی مدل EPG3 می پردازیم. در بخش چهارم نتایج تحقیق برای آن دسته از فرآیندهای واجی که منجر به تولید بعضی از واجگونه های زبان

فارسی می شوند، ارائه خواهند شد.

2 ساخت بستاری:

در تجزیه و تحلیل هر نظام زبانی چهار موضوع اساسی مطرح است:

1) عناصر بنیادین و تجزیه ناپذیر ساختی، یا همان واحدهای کمینه زبانی

2) نظام تقابلی عناصر بنیادین

3) فرآیندهای زبانی

4) محدودیت های با همایی عناصر بنیادین.

در این مقاله به بحث درباره موضوع اول، دوم و سوم تحت عنوان "ساخت بستاری" در نظام واجی زبان فارسی می پردازیم.

12 عناصر بنیادین ساختی:

نگارنده معتقد است که براساس انگاره برومان و گلداشتاین (1989، ص 227) در نظام آوایی زبان فارسی پنج نوع بستار تولیدی نقش واجی دارند: بستار لب، بستار نوک / تیغه زبان، بستار بدنه زبان، بستار نرمکام و بستار چاکنای. هرکدام از این بستارها مجموعه ای از الگوهای گرفتگی است که می تواند در جهاز صوتی اتفاق بیافتد و نقش واجی ایفا کنند. بستار لب با دو الگوی [بست لبی] و [سایش دندانی]، بستار نوک / تیغه زبان با پنج الگوی [بست دندانی]، [بست لثوی]، [سایش لثوی]، [بست لثوی کامی] و [سایش لثوی کامی]، بستار بدنه زبان با نه الگوی [بست کامی]، [باریک پیشکامی]، [متوسط پیشکامی]، [گسترده پیشکامی]، [باریک نرمکامی]، [متوسط نرمکامی]، [گسترده نرمکامی]، [بست ملازی] و [سایش ملازی]، بستار نرمکام با الگوی [گسترده] و بستار چاکنای با دو الگوی [بست] و [گسترده] در جهاز صوتی فعال می شوند (بی جن خان ، 1374، ص 223222) . این نوزده الگوی گرفتگی را می توان براساس تقابل واجی واژه های زبان فارسی (ثمره ، 1977، صص 284)

بدست آورد. البته برای توصیف /r/و /j/ نیاز به دو پارامتر دیگر بستارهای تولیدی، یعنی میرایی و سفتی است، که از طرح آنها در این مقاله صرفنظر شده است.

برومان و گلداشتاین (1989، صص 204203) معتقدند کودک در سن شش تا دوازده ماهگی بستارهای تولیدی زبان مادری خود را از محیط زبانی یاد می گیرند. همچنین خطاهای تولید در گفتار کودکان عمدتا ناشی از جایگشت های اشتباه در بستارهای سازنده یک کلمه است (بی جن خان، 1374، صص 139137)

22 نظام تقابلی:

تقابل واجی ضابطه ای است که براساس آن واژه های زبان از نظر واجی از یکدیگر متمایز می شوند.

در واج شناسی تولیدی، بازنمایی واجی و آوایی بطور یکجا در شاخص بستاری بازنمایی می شوند.

شاخص بستاری نشانگر آرایش غیر خطی بستارهای تولیدی در واحد زمان است. در شکل 1 شاخص بستاری پنج واژه فارسی ارائه شده است. همانطور که ملاحظه می شود محور افقی هر شاخص بستاری نشانگر زمان و محور عمودی آن نشانگر بستارهای تولیدی است بطوری که برای هر واژه به ازای هر بستار تولیدی یک یا چند الگوی گرفتگی در واحد زمان می تواند فعال شود. تقابل واجی، فرآیندهای واجی و ساخت هجایی در شاخص بستاری بازنمایی می شوند. در چارچوب واج شناسی تولیدی به چهار طریق ممکن است بین کلمات تقابل واجی پدید آید (برومان و گلداشتاین، 1999، اینترنت):

1 حضور در برابر عدم حضور یک بستار تولیدی: به عنوان مثال تقابل دو واژه "ماه" و "ما" ناشی از حضور بستار [چاکنای گسترده] در "ماه" و عدم حضور آن در "ما" است. همچنین تقابل دو واژه "ماد" و "مات" ناشی از حضور بستار [چاکنای گسترده] در "مات" و

عدم حضور آن در "ماد" است. همانطور که مشاهده می شود اگر چه تقابل واجی "ما" به اندازه یک واج /h/ و تقابل واجی "ماد" و "مات" به اندازه یک مشخصه تمایز دهنده (واک) است، اما چون در واج شناسی تولیدی هر بستار شامل محل و میزان گرفتگی است، تقابل هر دو جفت واژه فوق الذکر از نظر بستاری در یک بستار [چاکنای گسترده] است، با این تفاوت که این بستار در دو واژه اول به اندازه یک واج و در دو واژه دوم به اندازه یک مشخصه تمایز دهنده در واج شناسی زایشی است. لازم به تذکر است که مقدار بی نشان یا مقدار اولیه برای بستار چاکنای در واج شناسی تولیدی [ارتعاش تار آواها] است (برومان و گلداشتاین، 1992، ص157). یعنی وضعیت تار آواها همواره به صورت واکداری است، مگر آنکه خلاف آن باشد. به همین دلیل در شاخص بستاری ارتعاش تار آواها یا وضعیت واکداری بازنمایی نمی شود. از نظر واجی شواهد زیادی برای این فرضیه در زبانشناسی مرزگذر وجود دارد، زیرا در بسیاری زبان ها همخوان های واکدار، بیواک می شوند نه بالعکس. شاخص بستاری واژه های "صاد"، "داد"، "باز"، "دام"، و "شاد" در شکل 1 نشان داده شده است. تقابل هر جفت واژه "ما - ماه"، "ما - ماد"، "ماد - مات" و "ماد - باد" ناشی از حضور در مقابل عدم حضور یک بستار تولیدی است.

2 حضور اندام های گویایی مستقل از هم: به عنوان مثال تقابل دو واژه "باد" و "داد" ناشی از حضور اندام گویایی لب پایین در بستار [بست لبی] موجود در آغازه واژه "باد" و حضور اندام گویایی نوک / تیغه زبان در بستار [بست دندانی] موجود در آغازه واژه "داد" است. در این دو واژه میزان گرفتگی یکسان و بست کامل است. این تقابل در چارچوب واج شناسی زایشی ناشی از مشخصه [+لبی] در "باد" و [+ پیش زبانی] در "داد" است.

3 مقادیر مختلف در پارامترهای محل یا میزان گرفتگی: به عنوان مثال تقابل دو واژه "باد" و "باز" ناشی از تفاوت مقادیر میزان گرفتگی در پایانه دو واژه است. مقدار پارامتر

میزان گرفتگی در پایانه "باد" برابر با [بست] و در پایانه "باز" برابر با [سایش [است. همچنین تقابل دو واژه "صاد" و "شاد" ناشی از تفاوت میزان گرفتگی در آغاز دو واژه است. مقدار پارامتر محل گرفتگی در آغازه "صاد" برابر با [لثوی] و در پایانه "باز" برابر با [لثوی] و در آغازه "شاد" برابر با [لثوی - کامی [است. تقابل دو واژه "باد" و "باز" در چارچوب واج شناسی زایشی ناشی از مشخصه [پیوسته] و در دو واژه "صاد" و "شاد" ناشی از مشخصه [پیش بسته] است.

4 سازمان دهی در بستارهای تولیدی: به عنوان مثال تقابل دو واژه "ماد" و "دام" ناشی از تفاوت آنها در نحوه سازمان دهی بستارهای تولیدی در شاخص بستاری است. در هر دو واژه بستارهای [بست لثوی]، [گسترده نرمکامی]، [بست لبی] و [نرمکام گسترده [فعال هستند، اما سازمان دهی آنها در واحد زمان متفاوت است. این تفاوت در شاخص بستاری واژه "دام" در شکل 1 قابل مشاهده است. به عبارت دیگر، بستارهای دریچه نرمکام، لب ها در آغازه واژه "ماد" و در پایانه واژه "دام" فعال هستند. در حالی که بستار نوک / تیغه زبان در پایانه واژه "ماد" و در آغازه واژه "دام" فعال است. مطالعه تقابل اینگونه واژه ها در واج شناسی زایشی معمول نیست.

32 فرآیندهای واجی:

همانطور که معلوم شد، بستارهای تولیدی دو ویژگی منحصر بفرد دارند که مشخصه های تمایز دهنده فاقد این دو هستند:

1) در هر بستار حداقل دو پارامتر واجی به نام های محل گرفتگی و میزان گرفتگی وجود دارند که در سطح گفتار می توانند با توجه به بافت آوایی مقادیر مختلف داشته باشند.

2) بستارهای تولیدی واحدهای زمان مند هستند، بنابراین امکان همپوشی آنها در واحد زمان وجود دارد.

[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

با توجه به این دو ویژگی در فرآیندهای واجی خاص هر زبان از رهگذر شاخص بستاری رشته های واجی قابل پیش بینی است. به این ترتیب نیازی به طرح فرآیندهای واجی نیست. به عبارت دیگر ، آرایش بستارهای تولیدی در شاخص بستاری یا همان فضای زمانی - مکانی برای هر زبان خاص به گونه ای است که بدون نیاز به طرح فرآیندهای واجی، تظاهر آوایی کلمات و واجگونه های زبان بدست داده می شوند. بنابراین بازنمایی واجی در واج شناسی تولیدی در مقایسه با بازنمایی واجی در واج شناسی زایشی از غنای بیشتری برخوردار است. آنچه که در واج شناسی تولیدی (برومان و گلداشتاین، 1992، ص 161) اهمیت دارد این است که بتوان قواعد همزمانی بستارهای تولیدی را برای هر رشته واجی در هر زبان خاص بدست آورد و آنها را در شاخص بستاری گنجاند. همین قواعد یا محدویت ها هستند که میزان همپوشی الگوهای گرفتگی را در فضای زمانی مکانی مشخص می کنند و از این رهگذر قدرت پیش بینی قابل ملاحظه ای به بازنمایی واجی می دهند.

همانطور که در شاخص بستاری کلمات (شکل 1) ملاحظه می شود مدت زمان فعالیت هر الگوی گرفتگی در هر بستار تولیدی با طول جعبه ای که الگو در آن قرار دارد، بازنمایی می شود. به این ترتیب بستارهای تولیدی در واحد زمان با یکدیگر همپوشی دارند. به عنوان مثال در شاخص بستاری واژه "دام" (1 - خ) الگوی [گسترده] در بستار دریچه نرمکام با الگوی [گسترده نرمکامی[ در بستار بدنه زبان همپوشی دارد. همین همپوشی است که باعث می شود خیشومی شدگی واکه به عنوان یک فرآیند در سطح واجی حضور داشته باشد و با تظاهر فیزیکی کلمه "دام"، واکه خیشومی شده در سطح گفتار بدست آید. طرح یک فرآیند واجی غیر خطی، یعنی گستردگی مشخصه [خیشومی] به جایگاه واکه در توصیف ساختاری، بازنمایی روساختی بدست می آید. شکل 2 نشانگر یک فرآیند واجی غیر خطی است که گستردگی مشخصه [+ خیشومی [را از همخوان (C) به واکه (V) بعد از آن با خط چین بازنمایی می کند.

[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

شکل 2 - فرآیند واجی غیر خطی برای خیشومی شدگی واکه

با عملکرد این فرآیند بر بازنمایی زیر ساختی واژه "دام"، بازنمایی روساختی کلمه "دام" با واکه خیشومی شده بدست می آید.

همانطور که گفته شد از رهگذر زمان مند بودن بستارهای تولیدی و همپوشی آنها در زیر ساخت می توان برای نگاشت از سطح واجی به سطح آوایی، نظریه را از طرح فرآیندهای واجی خلاص کرد. سؤالی که مطرح می شود این است که:

"چگونه همپوشی بین بستارهای تولیدی را باید در شاخص بستاری بازنمایی کرد؟"

پاسخ برومان و گلداشتاین (1992، صص 163162) این است که برای هر زبان خاص باید قواعد یا محدودیت های همزمانی را که بین بستارهای تولیدی وجود دارد، کشف کرد. این قواعد که نحوه آرایش بستارهای تولیدی و مدت زمان فعالیت آنها را در شاخص بستاری مشخص می کنند، بر حسب همزمانی یک مرحله از سه مرحله وقوع هر بستار تولیدی با بستارهای تولیدی دیگر تعریف می شوند. چند قاعده همزمانی یا همپوشی در زبان فارسی عبارتند از (بی جن خان، 1374):

قاعده اول: در آغازه هجا نقطه اوج فعالیت بستار [نرمکام گسترده] تقریبا همزمان با نقطه اوج فعالیت الگوی [بست] در بستارهای لب ها و نوک / تیغه زبان است.

قاعده دوم: در پایانه هجا نقطه اوج فعالیت بستار [نرمکام گسترده] زودتر از نقطه اوج فعالیت الگوی [بست] در بستارهای لب ها و نوک / تیغه زبان اتفاق می افتد.

قاعده سوم: در آغازه هجا نقطه اوج فعالیت الگوی [بست] در همه بستارها همزمان با

نطقه اوج فعالیت بستار [چاکنای گسترده] است.

قاعده چهارم: در پایانه هجا آغازه فعالیت الگوی [بست] در همه بستارها تقریبا همزمان با نقطه اوج فعالیت بستار [چاکنای گسترده] است.

قاعده پنجم: در آغازه هجا نقطه اوج فعالیت بستارهای همخوانی همزمان با آغازه فعالیت بستارهای واکه ای است.

قاعده ششم: در پایانه هجا نقطه اوج فعالیت بستارهای واکه ای همزمان با نقطه اوج فعالیت بستارهای همخوانی است.

قاعده اول خیشومی شدگی واکه را در بافت NV (N همخوان خیشومی و Vواکه است) و قاعده دوم خیشومی شدگی واکه را دربافت NV توضیح می دهند. واج شناسی تولیدی با وارد کردن این دو قاعده در بازنمایی زیرساختی کلمات، خیشومی شدگی واکه و در نتیجه آن واکه خیشومی شده را به عنوان یک واجگونه واکه ای پیش بینی می کند و از این رهگذر نیازی به عملکرد یک قاعده واجی بر بازنمایی زیرساختی برای اشتقاق واکه خیشومی شده ندارد. قاعده اول در شاخص بستاری کلمات "ما"، "ماه"، "مات" و "ماد" و قاعده دوم در شاخص بستاری کلمه "دام" حضور دارد. قاعده سوم دمیدگی انفجاری بیواک فارسی را دربافت CV و قاعده چهارم نیم دمیدگی یا نادمیدگی انفجاری های بیواک فارسی را در بافت VCتوضیح می دهند. واج شناسی تولیدی با وارد کردن این دو قاعده در بازنمایی زیرساختی کلمات، دمیدگی و نیم دمیدگی یا نادمیدگی را به عنوان واجگونه های انفجاری بیواک پیش بینی می کند و از این رهگذر نیازی به عملکرد قاعده دمیدگی بر بازنمایی زیرساختی برای اشتقاق همخوان های انفجاری دمیده، نیم دمیده و نادمیده ندارد. قاعده چهارم در شاخص بستاری در کلمه "مات" حضور دارد.

در واج شناسی زایشی غیر خطی چنین استدلال می شود که چون مشخصه دمیدگی با توجه به بافت واجی قابل پیش بینی است، بنابراین در بازنمایی زیر ساختی کلماتی که انفجاری بیواک دارند، ارزش مشخصه [چاکنای گسترده [مشخص نمی شود. اما برای اشتقاق

بازنمایی روساختی، قاعده غیر خطی زیر بر بازنمایی زیرساختی عمل کرده و دمیدگی انفجارهای بیواک بدست می آید. (شکل 2):

[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

قاعده پنجم هم تولیدی همخوان با واکه را در آغازه هجا و قاعده ششم هم تولیدی همخوان با واکه را در پایانه هجا توضیح می دهند.

برای خاتمه بحث درباره قواعد واجی، شاخص بستاری واژه "مات" را به دقت بررسی می کنیم. بر طبق قاعده اول حداکثر میزان پایین آمدن نرمکام با بست کامل لب ها همزمان است بر طبق قاعده چهارم باز شدن لب ها همزمان با آغازه پایین آمدن بدنه زبان برای تولید واکه است و به این ترتیب آغازه واکه با پایانه گستردگی دریچه نرمکام همزمان می شود و این به معنی خیشومی شدگی واکه است. همچنین بر طبق قاعده چهارم آغازه حرکت نوک / تیغه زبان برای تولید بست دندانی همزمان با حداکثر میزان گستردگی چاکنای است و این به معنی دمیدگی انفجار دندانی است. علاوه بر آن با گستردگی چاکنای در پایانه هجا از طول واکه کاسته می شود و این به معنی کاهش کشش واکه ماقبل همخوان های بیواک در مقایسه با همخوان های واکدار است و سرانجام نقطه اوج الگوی بست دندانی با نقطه اوج پایین آمدن بدنه زبان برای تولید واکه همزمان است. بنابراین سه قاعده خیشومی شدگی، نادمیدگی و کاهش کشش واکه از رهگذر همزمانی بستارهای تولیدی در شاخص بستاری حضور دارند و نیازی به طرح یک سطح بینابینی که حاصل از عملکرد قواعد واجی بر بازنمایی زیرساختی است، نمی باشد. به عبارت دیگر، شاخص بستاری بطور یکجا حاوی بازنمایی واجی و

بازنمایی آوایی است.

3 دستگاه الکتروپالاتوگراف:

الکتروپالاتوگراف دستگاهی است که جزئیات محل تماس زبان را با کام در گفتار پیوسته و همچنین تغییرات آن را در واحد زمان ضبط کرده و نمایش می دهد. برای استفاده از دستگاه ذکر موارد زیر ضروری هستند.

الف) نگارنده قالب کام خود را برای شرکت میل گرانت ولز ، سازنده دستگاه در انگلستان فرستاد. شرکت مزبور یک کام مصنوعی برای نگارنده ساخت و به همراه دستگاه الکتروپالاتوگراف مدل EPG3 فرستاد.

ب ) بر روی سطح کام مصنوعی 62 الکترود نقره ای در 8 ردیف مرتب و نصب شده اند. کام مصنوعی از جنس آکریلیک فشرده و مقاوم است.

ج) برای استفاده از دستگاه، نگارنده کام مصنوعی را به سقف دهان خود وصل می کند. کام مصنوعی از طریق مدارهای الکترونیکی به یک میکروکامپیوتر وصل است که در آن سخت افزار دستگاه EPG3 نصب می باشد.

د) برای حرکت زبان بهنگام تولید گفتار و تماس قسمت های مختلف زبان با کام مصنوعی الکترودها روشن می شوند و در صورت عدم تماس خاموش می مانند. روشن و خاموش بودن الکترودها در حافظه کامپیوتر ذخیره می شوند و به صورت علامت بیضی برای "روشن" و علامت نقطه برای "خاموش" نمایش داده می شوند.

ه) دستگاه الکتروپالاتوگراف سه نوع خروجی در اختیار کاربر قرار می دهد:

1) دنباله قالب های تماس زبان با کام مصنوعی در واحد زمان به هنگام تولید یک پاره گفتار.

2) تعداد دفعاتی که زبان در طول تولید پاره گفتار به نواحی سه گانه کام برخورد می کند. نواحی سه گانه عبارتند از: لثه شامل ردیف 1، 2 و 3، سختکام شامل ردیف 4 و 5 و نرمکام

شامل ردیف 6، 7، و 8.

3) همزمانی علامت صوتی گفتار و طیف بسامدی یک قالب مشخص با وضعیت زبان، شکل 3، 4 و 5 این سه نوع خروجی را برای کلمه "عنتر" نشان می دهند.

4 تجزیه و تحلیل واجگونه ها:

تجزیه و تحلیل واجگونه های زبان فارسی در جایگاه C1C2 ، چه به عنوان پایانه یک هجای واحد و چه به عنوان پایانه هجای اول و آغازه هجای دوم، طی سه مرحله انجام شد:

[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

مرحله اول - انتخاب داده ها:

با توجهع به میزان گرفتگی و محل گرفتگی در بستارهای تولیدی زبان فارسی و همچنین نوع جریان هوایی که از جهاز صوتی خارج می شود، واجگونه های زبان فارسی بر طبق جدول کلمات در آزمایش های الکتروپالاتوگرافی مشخص شدند. به عنوان مثال به ازای بستار [بست لبی] برای C1 و بستار [سایش لثوی] برای C2 ، کلمه "حبس" در محل تقاطع b/p و C2، s/zانتخاب شده است. همچنین به ازای بستار [بست ملازی [برای c1 و بستار [بست کامی] برای c2، کلمه "عایق کاری" در محل تقاطع G و k/g انتخاب شده است. به این ترتیب 64 کلمه به عنوان داده های تحقیق انتخاب شدند.

مرحله دوم جمع آوری داده ها:

نگارنده پس از نصب کام مصنوعی در دهان خود، داده ها را تولید کرده و از طریق میکروفن، علامت الکترونیکی آنها را با پسوند wav . و قالب های تماس با زبان برای هر کلمه با پسوند epg. در حافظه رایانه ذخیره شدند. به این ترتیب 128 پرونده برای داده های تحقیق بدست آمدند.

مرحله سوم - استخراج کام نگاشته ها:

نگارنده با استفاده از امکانات نرم افزاری الکتروپالاتوگراف، نمودار تغییرات تعداد دفعاتی که زبان به نواحی لثه، سختکام و نرمکام برخورد می کند، در قالب های متوالی بدست آورد. دراین نمودار که کام نگاشته (پالاتوگرام) کلمات است، محور افقی نشانگر قالب های متوالی و محور عمودی نشانگر تعداد دفعات برخورد زبان با نواحی سه گانه است.

مرحله چهارم استخراج قواعد همزمانی:

نگارنده با استفاده از کام نگاشته کلمات، قواعد همزمانی بستارهای تولیدی را در فرآیند تولید C1C2 بدست آورد. ادعای نگارنده این است که با گنجاندن این قواعد در شاخص بستاری می توان ساخت آوایی واجگونه های سنتی زبان فارسی (ثمره، 1368) را پیش بینی کرد. از جمله مهمترین این قواعد عبارتند از: تولید ناقص، انفجار کناری،

[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

انفجار خیشومی و همگونی محل تولید خیشومی لثوی با محل تولید همخوان ها.

براین اساس نگارنده قواعد همزمانی زیر را با مطالعه کام نگاشته کلمات استخراج کرد:

قاعده اول: آغازه حرکت بستار همخوانی C1 به سوی پایانه، همزمان با نقطه اوج بستار همخوانی C2 است.

قاعده دوم: اگر یک بستار همخوانی واحد در C1 و C2 فعال شوند، محل و میزان گرفتگی آنها در هم آمیخته می شوند.

قاعده اول فرآیند هم تولیدی C1 و C2 و یک حالت خاص آن "تولید ناقص" را توصیح می دهد (ثمره ، 1368، حق شناس، 1369، ص 148). با مطالعه رشته (tb)و (lb) در کام نگاشته های "قطب" و "البته" می توان دریافت که کاهش سطح فعالیت بدنه زبان در ناحیه نرمکام برای [I] کمتر از همین فعالیت برای [t] است. این کاهش سطح فعالیت ناشی از عدم تماس کناره های زبان با کام است. همچنین قاعده اول و دوم به طور یکجا انفجاری کناری و خیشومی را توضیح می دهند. با مطالعه کام نگاشته های "سطل" و "متن" می توان کاهش سطح فعالیت بدنه زبان را در اثر افتادگی کناره های زبان در کلمه "سطل" در مقایسه با افزایش همین سطح فعالیت در کلمه "متن" مشاهده کرد. علاوه بر آن، آمیختگی سطوح فعالیت نوک و تیغه زبان در ناحیه لثه برای هر دو کلمه قابل مشاهده است.

حال می گوییم با حضور این دو قاعده در شاخص بستاری کلمات مربوطه می توان بسیاری از واجگونه های زبان فارسی را پیش بینی کرد. بنابراین از رهگذر این دو قاعده می توان تعمیم های واجی بسیاری برای نظام آوایی زبان فارسی ارائه کردو این کفایت توضیحی واجی را در چارچوب واج شناسی تولیدی در مقایسه با واج شناسی زایشی نشان می دهد.

نتیجه:

نتایج این تحقیق را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1 بستار تولیدی کوچکترین واحد واجی و آوایی زبان است که در سطح واجی عنصر انتزاعی و گسسته زبان و در سطح آوایی عنصر فیزیکی و پیوسته گفتار است.

2 در نظام آوایی زبان فارسی 5 بستار تولیدی نقش واجی دارند که با 19 الگوی گرفتگی فعال می شوند.

3 شاخص بستاری که همزمانی بستارهای تولیدی در واحد زمان را توصیف می کند، تقابل های واجی زبان را به 4 صورت متفاوت توضیح می دهد.

4 با توجه به زمان مند بودن بستارهای تولیدی و حضور قواعد همزمانی بستارها در شاخص بستاری، بازنمایی واجی و آوایی بطور یکجا در شاخص بستاری حضور دارند. بنابراین شاخص بستاری نشانگر اتحاد واج شناسی و آواشناسی در نظریه واج شناسی تولیدی است.

5 نگارنده با استفاده از کام نگاشته 64 کلمه فارسی دو قاعده همزمانی برای بستارهای همخوانی در جایگاه CC بدست داد. این دو قاعده از حد اعلای تعمیم واجی برخوردار هستند، زیرا از رهگذر این دو قاعده می توان واجگونه های سنتی زبان فارسی را، که تحت عناوین انفجار کناری، انفجار خیشومی، تولید ناقص و همگونی مطرح هستند، توضیح داد.

واج‌گونه (به انگلیسی: Allomorph) یک واحد زبان‌شناختی برای ساخت مختلف واج است. این مفهوم زمانی اتفاق می‌افتد که یک واحد معنادار می‌تواند بدون تغییر در معنا، در تلفظ تغییر کند .(phonologically) واج‌گونه در زبان شناختی برای توضیح درک تغییرات در تلفظ برای واج‌های خاص هست.

واج‌گونه در پسوندهای انگلیسی

در زبان انگلیسی واج‌های گوناگونی وجود دارد که در تلفظ تغییر می‌کند اما در معنا بدون تغییر هستند .در زیر مثالهایی مربوط به زمان گذشته و واج‌های جمع می‌باشد .به طور مثال، واج زمان گذشته در زبان انگلیسی ed است. Ed در واج‌های مختلف بسته به محیط آوا شناختی آن ظاهر می‌گردد و می‌تواند با جزء قبل از خودش، همگون باشند به خصوص با جزء‌هایی مانند /d/ و /t/. /ed/یا/Id/ در افعالی که در ریشه ی آخر آن با alveolar stops (/t/ - /d/) است .

  • 'hunted' /hʌntəd/ or 'banded' /bændəd/

/t*/ در افعالی که ریشه آخر آن با واج بی صدا به جز /t/مثل 'fished' /fɪʃt/ /d*/ در افعالی که در ریشه آخر ان با واج صدادار است به جزء/d/ مثل 'buzzed' /bʌzd/ در محدودیت‌های بالا به استثناهای هر قاعده توجه کنید . این یک حقیقت رایج درباره واج است؛ اگر واج بیشترین محدویت را دارد( مثلا بعد از alveolar stop )، جزئی ترین محدودیت، اولین برابری می‌باشد که به دست می‌آید، بنابراین قوانین بالا را می‌توان دوباره چنین نوشت .

  • /əd/ یا /ɪd/ زمانی که ریشه آخر آن alveolar stop( /t/یا (/d/ است.
  • /t/ زمانی که ریشه آخر آن واج بی صدا است .
  • /d/ در جاهای دیگر.

قانون این است که واج /t/ در ریشه ی که آخر آن /t/ باشد نمی‌تواند بیاید و در مقابل ان اگر ریشه آخرش بی صدا باشد . واج /t/،/ed/ تلفظ می‌شود . همچنین واج /d/ در ریشه‌ای که آخر آن /d/باشد نمی‌تواند بیاید زیرا که واج /əd/ در آن اولویت دارد و واج /d/ نمی‌تواند بعد از ریشه‌ای که آخر آن واج بی صدا است تلفظ شود . زیرا واج /t/ بر آن اولویت دارد.

ساختار زمانهای بی قاعده مثل "broke" یا "was/ were" در محدودیت‌های خاص دیده می‌شوند . (زیرا آنها از نظر آیتم‌های واژگانی محدود هستند، مانند فعل break) به صور مثال شما Vāk (voice) را در نظر بگیرید. سه گونه ی واج در ریشه آن می‌باشد که علت آن پسوندهایش می‌باشد . ساختار ریشه آن هم در حالت فاعلی است و هم به صورت جمع که مربوط به ساختار ریشه شناسی واج می‌باشد . Vāk (voice)* Singular Plural* Nominative* /vaːk/ /vaːt͡ʃ-as/* Genitive* /vaːt͡ʃ-as/ /vaːt͡ʃ-aːm/* Instrumental* /vaːt͡ʃ-aː/ /vaːɡ-bʱis/* Locative* /vaːt͡ʃ-i/ /vaːk-ʂi*/

واج/ t͡ʃ / می‌تواند در ساختار فاعلی آن دیده شود به شرطی که قبل از یک حرف با صدا بیاید . ادغام /e/ و /o/ به /a/ راه حلی است که در حالت فاعلی در ساختار آوا شناسی به آن اشاره نشد، همچنین در حالت فاعلی و کلامی آن، به این دلیل که مربوط به پروسه ی زبان شناختی نمی‌باشد.

واژگونه ،واج گونه ،صور مختلف زمان فعل ،تصاریف مختلف کلمه یا فعل

allomorph noun : a variant phonological representation of a morpheme sample : the final sounds of bets and beds and horses and oxen are allomorphs of the English plural morpheme

allomorph noun : any of several different crystalline forms of the same chemical compound sample : calcium carbonate occurs in the allomorphs calcite and aragonite