«تشویق بیرونی»، مانع «خودانگیختگی درونی» است!

">آسیب‌شناسی تربیت‌ پاداش‌گرا 

 

«تشویق بیرونی»، مانع «خودانگیختگی درونی» است! 

«تعلیم و تربیت اخلاقی باید از بنیاد بدون تشویق و تنبیه باشد.» (امانوئل کانت) 

«تشویق بیرونی»، مانع «خودانگیختگی درونی» است!   ادامه مطلب ...

آسیب شناسی تربیت پاداش گرا

تعلیم و تربیت اخلا قی نباید از بنیاد بدون تشویق و تنبیه باشد(امانوئل کانت)
بدون تردید، تشویق عامل موثر در تحریک انگیزش پیشرفت و عملکرد افراد و تقویت رفتارهای مطلوب است. زیرا فرصتی فراهم می کنند تا او به ظرفیت های ارزشمند خود پی برده و زمینه های اعتماد به نفس و برداشت مثبت او از خویش تقویت گردد.
اما اگر تشویق صرفا بر اساس مشوق ها و محرک های بیرونی متمرکز گردد به تدریج به یک عامل ضد تشویق بدل خواهد شد و مانعی برای«خود انگیختگی درونی» می گردد البته پاداش تا اندازه ای برای ایجاد و تقویت رفتار مطلوب ثمر بخش است اما اگر در همه جا و در همه شرایط برای تسهیل رفتار دلخواه فرزندان از آن استفاده شود ممکن است عواقب سوئی داشته باشد.
نتایج تحقیقات اخیر نشان داده است اگر انگیزه پیشرفت کودک را از طریق جایزه کارت آفرین مکرر، تحسین های لفظی متعدد و سایر عوامل برونی شرطی کنیم آزادی او را سلب و او را با معیاری از پیش تعیین شده قالب سازی کرده ایم که این«پاداش دهی» مانع تولید«انگیزه های درونی» و «شوق های درونی» می شود.
در تایید این فرضیه، پژوهش های زیادی انجام گرفته است تا اثرات تشویق های بیرونی در تقویت و یا تضعیف رفتار مورد انتظار سنجیده شود. در یکی از این پژوهش ها دو گروه کودک علا قه مند به فوتبال انتخاب شد. به یک گروه وعده  پاداش در مقابل ساعت بازی فوتبال داده شد و گروه دیگر(گروه کنترل) هیچ پاداشی دریافت نمی کردند. پس از چندین بار بازی بررسی ها نشان داد که گروه کنترل هم چنان از بازی لذت درونی احساس می کردند اما گروه مورد آزمایش لذت کمتری می بردند.(لیپر 1983)
حال این سوال مطرح می شود که در قلمرو تربیت دینی آیا استفاده از مشوق های تصنعی مانع شوق درونی به دین و دین یابی نخواهد شد؟
طبیعت انسان این گونه است که اگر مورد تشویق قرار گیرد، کار خود را بهتر انجام خواهد داد به خصوص در سنین پایین تر، مصداق این سخن فراوان تر است.
هر چند معلم باید به شیوه های مختلف برای ایجاد انگیزه و علا قه مند نمودن دانش آموزان استفاده نماید اما نباید محرک های بیرونی را جایگزین انگیزه های درونی کند. صاحبنظران تعلیم و تربیت برای ایجاد انگیزه اهمیت فراوانی قائل بوده و آن را رمز یادگیری دانسته اند و بخش عمده ای از یادگیری را در«چگونه بر انگیختن» می دانند. تا آن جا که«بنجامین بلوم» معتقد است: «وقتی دانش آموزان انجام یک تکلیف یادگیری را با اشتیاق آغاز می کنند یادگیری برایشان بسیار آسان تر شده و در مقایسه با دانش آموزانی که علا قه کمتری دارند بسیار وسیع تر یاد می گیرند».
اگر دانش آموزان نسبت به درس و مدرسه بی علا قه باشند نه تنها به توضیحات معلم توجه نمی کنند بلکه در نهایت پیشرفت چندانی نخواهند داشت و بالعکس دانش آموزان با انگیزش بالا  همواره درصدد کسب اطلا عات بیشتر در زمینه مطلب درسی بوده و در نتیجه پیشرفت بیشتر خواهند داشت. حال اگر این انگیزش  خود انگیخته نبوده و وابسته به منبع بیرونی باشد، پویایی خود را از دست داده و شرطی خواهد شد. و این شرطی شدن منجر به تکرار مکانیکی رفتار و صرفا برای کسب پاداش انجام می شود و تنها شکل ظاهری رفتار باقی می ماند و محتوا قربانی خواهد شد.
همان اتفاقی که امروزه در قلمرو تربیت دینی و اخلا قی به شدت رواج یافته و فطرت خدا جویی دانش آموزان را کم رنگ ساخته است. پاره ای از تحقیقات نشان داده است که نمره و معدل که مبدل به پاداش های بیرونی شده اند، انگیزش درونی را کاهش می دهد.
یکی از این محققان«هارتر» است. او با دو گروه از دانش آموزان کلا س های پنجم و ششم پژوهشی را انجام داد بدین ترتیب که یک تکلیف واژه آموزی به هر دو گروه داد. به یکی گفته شد که این تکلیف بازی است و گروه دیگر از این کار به عنوان تکلیف درسی بوده و به آن نمره تعلق می گیرد.
نتیجه این بود که گروه اخیر از انجام آن لذت کمتری برده و در مقابل از احساس شکست و اضطراب بیشتری برخوردار بوده اند.
حال چگونه می توان این یافته ها  را با اصل بنیادین روانشناسی مبنی بر پاداش بر تقویت رفتار مطابقت داد؟
از دیدگاه پیاژه روانشناس بزرگ کودک، کودک از بدو تولد دائما در حالت تعادل و عدم تعادل بسر می برد و از یک مرحله به مرحله بعد گذر می کند. عدم تعادل یکی از مهمترین عوامل انگیزشی در نظریه«تحول شناختی» پیاژه به شمار می رود و به عنوان عامل تعیین کننده در چرخه تحول روانی کودک محسوب می شود. حالت های تعادل به اندازه حالت های عدم تعادل پایدار نیست وارگانسیم نسبت به عدم تعادل زمان کمتری را صرف می کند. به همین دلیل است که در طرح مساله و فرآیند  تفکر در مجهولات انرژی بیشتری از ذهن و مغز دریافت می شود. اکنون باید دید سازمان شناختی فرد در برابر شی» یا موضوعی خارجی که می خواهد آن را مورد شناسایی قرار دهد چگونه واکنش نشان می دهد و محرک یا مشوق این سازمان دهی شناختی، بیرونی (تشویق) است یا درونی؟
نخست برای اینکه شی» یا موضوعی قابل فهم و درک شود باید با نیازهای کنونی فرد مطابقت داشته باشد یعنی فرد بتواند آن را تفسیر کرده و وارد سازمان شناختی خود کند. انسان در تمامی لحظات رشد، زمانی در حالت تعادل جویی و زمانی دیگر در حالت عدم تعادل است. یعنی تجاربی که از طریق تعامل با محیط درون سازی می شود  در عمل با الگوها (طرح واره ها) همساز می گردد. پس از دوره ای معین کودک تجارب جدیدی را درون سازی می کند که با طرح واره ها و الگوهای موجود قابل استفاده نیست و این مساله سبب ایجاد ناموزونی در ساخت شناختی او می شود.
هنگامی که کودک به این نقطه از تحول می رسد، در اثر فشار ایجاد شده خود به خود او را به مراحل بالاتر سوق می دهد و شناخت او را ارتقا می بخشد. در کلاس هایی که مبتنی بر نظام پیاژه است معلم به دانش آموزان کمک می کند تا درک عمیقی از جهان پیدا کنند و از این کشف لذت ببرند و از این رو نیازی به فعال کردن دانش آموزان از طریق تقویت بیرونی نیست زیرا آنها به طور طبیعی و از درون برای یادگیری برانگیخته می شوند. خودانگیختگی از مهم ترین و موثرترین زمینه های بروز حس تعادل جویی و لذت جویی است و این عوامل درونی خود به خود منجر به افزایش میل و انگیزه کشف محیط می شود. میل به یادگرفتن، لذت مطالعه، میل به شناخت خود و دیگران و میل به کشف خود و میل به درک و خلق آثار هنری از جمله نیازهای روان زادی انسان برای تعادل خویش است.
در نظام روانی پیاژه می بینیم که «خودانگیختگی» در قالب «تعادل جویی متزاید» به طور طبیعی به عنوان یک مکانیسم زیستی - روانی عمل می کند و یکی از مهمترین نظام ها برای روان شناختی تشویق درونی است.
از طرف دیگر نظریه اسناد که رویکردی جدید در قلمرو روانشناسی اجتماعی است تاثیر منفی پاداش بیرونی بر انگیزه های درونی را به خوبی روشن نموده است.
براساس این نظریه، ادراک افراد از علل رفتارشان بر نحوه عملکرد آن در آینده تاثیر می گذارد. اگر افراد صرفا به خاطر پاداش های بیرونی به فعالیت بپردازند، علاقه شخصی و فاعلی آنها به علاقه ابزاری و بیرونی تبدیل می شود.
به نظر یکی از محققان چون فرد متوجه می شود که رفتار او از بیرون کنترل و نظارت می شود انگیزه های درونی اش کاهش می یابد. وابستگی رفتار به منابع بیرونی موجب تضعیف احساس شایستگی و کاهش کارکرد «مکانیسم خودگردانی» می شود.

چگونه کودک خود را تشویق کنیم؟

               

انجام دادن رفتارهای مطلوب نیازمند داشتن انگیزه ای قوی و مؤثر است. انگیزه ها بر دو نوع هستند:

۱-  انگیزه درونی

۲-  انگیزه بیرونی

برای کسانی که انگیزه درونی جهت انجام دادن رفتارهای خوب و مطلوب ندارند تشویق می تواند یکی از روشهای تربیتی محسوب شود.

ولی آیا تاکنون با خود اندیشیده ایم که:

-    میزان تأثیرگذاری تشویق به چه میزان است؟

-   اثرات منفی تشویق چیست؟ 

ادامه مطلب ...